بریدهای از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی
1404/5/12
صفحۀ 79
گاهی شرار امیدی در دلش میدرخشید و گاهی دریای ناامیدی بود و مدام درد و درد و مدام اندوه سیاه که جانش را می گزید. تنها که بود سخت افسرده بود و میخواست کسی را صدا کند تا همدمش باشد اما از پیش میدانست که با دیگران حالش از این که بود بدتر می شد.
گاهی شرار امیدی در دلش میدرخشید و گاهی دریای ناامیدی بود و مدام درد و درد و مدام اندوه سیاه که جانش را می گزید. تنها که بود سخت افسرده بود و میخواست کسی را صدا کند تا همدمش باشد اما از پیش میدانست که با دیگران حالش از این که بود بدتر می شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.