بریدۀ کتاب

چند روایت معتبر: مجموعه داستان کوتاه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 61

یونس لحظه‌ای به جلد کتاب نگاه کرد و بعد با صدای بلند از حفظ شعری را از شاعر کتاب خواند: آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهنت روی طناب رخت باران را اگر می‌بارد بر چتر آبی تو و چون تو نماز خوانده‌ای خداپرست شده‌ام

یونس لحظه‌ای به جلد کتاب نگاه کرد و بعد با صدای بلند از حفظ شعری را از شاعر کتاب خواند: آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهنت روی طناب رخت باران را اگر می‌بارد بر چتر آبی تو و چون تو نماز خوانده‌ای خداپرست شده‌ام

10

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.