بریدۀ کتاب

شبح الکساندر ولف
بریدۀ کتاب

صفحۀ 77

دلم می‌خواست بدانم غمی که دیرزمانی‌ست در نگاهش یخ زده چیست و سرمای روحش از کجاست. با وجود این می‌دانستم که جذابیت و دلربایی زن تا وقتی‌ست که چیزی کشف‌نشده در او باقی بماند، بخشی ناپیدا و ناشناخته که به من امکان می‌دهد در تصوراتم او را هر بار از نو بسازم و هربار مطابق با خواسته‌های خودم، نه آنچه در حقیقت وجود دارد. این جاذبه تا وقتی که داستان‌های خودساخته را ترجیح می‌دادم می‌توانست ادامه داشته باشد و کشف حقیقت خطری بود که نمی‌خواستم به آن دچار شوم، مثل کتابی که قبلاً بارها خوانده‌ای و همه‌اش را به یاد داری و نمی‌خواهی دوباره بازش کنی.

دلم می‌خواست بدانم غمی که دیرزمانی‌ست در نگاهش یخ زده چیست و سرمای روحش از کجاست. با وجود این می‌دانستم که جذابیت و دلربایی زن تا وقتی‌ست که چیزی کشف‌نشده در او باقی بماند، بخشی ناپیدا و ناشناخته که به من امکان می‌دهد در تصوراتم او را هر بار از نو بسازم و هربار مطابق با خواسته‌های خودم، نه آنچه در حقیقت وجود دارد. این جاذبه تا وقتی که داستان‌های خودساخته را ترجیح می‌دادم می‌توانست ادامه داشته باشد و کشف حقیقت خطری بود که نمی‌خواستم به آن دچار شوم، مثل کتابی که قبلاً بارها خوانده‌ای و همه‌اش را به یاد داری و نمی‌خواهی دوباره بازش کنی.

114

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.