بریده‌ای از کتاب روی خط چشم: مجموعه داستان اثر پیمان هوشمندزاده

بریدۀ کتاب

صفحۀ 11

سنگینی مثل دق می‌ماند، مثل بختک. همه وجودت را می‌گیرد. هست ولی هیچ نشانه‌ای از خود نمی‌گذارد. نمی‌توانی بگویی چیست. نمی‌توانی بگویی چه بلایی سرت آورده. حتا نمی‌توانی باورش کنی، ولی هست. سنگینی همه‌جا هست، همانطور که در ما، همانطور که در اجسام.

سنگینی مثل دق می‌ماند، مثل بختک. همه وجودت را می‌گیرد. هست ولی هیچ نشانه‌ای از خود نمی‌گذارد. نمی‌توانی بگویی چیست. نمی‌توانی بگویی چه بلایی سرت آورده. حتا نمی‌توانی باورش کنی، ولی هست. سنگینی همه‌جا هست، همانطور که در ما، همانطور که در اجسام.

9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.