بریده‌ای از کتاب دونده ی هزارتو؛ فرمان کشتار اثر جیمز دشنر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 358

چیزی در قلبش شکسته و قفسه سینه اش واقعا درد گرفته بود. گمان نمی کرد آن درد روزی التیام پيدا کند

چیزی در قلبش شکسته و قفسه سینه اش واقعا درد گرفته بود. گمان نمی کرد آن درد روزی التیام پيدا کند

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.