بریدۀ کتاب

شبح الکساندر ولف
بریدۀ کتاب

صفحۀ 8

در حد مرگ خوابم می‌آمد و احساس می‌کردم بزرگ‌ترین خوشبختی این است که دمی بر علفزاری نمناک بخوابی و همه‌چیز را فراموش کنی. اما نمی‌توانستم این کار را بکنم و همچنان در رنج گرما و بی‌خوابی به راهم ادامه می‌دادم.

در حد مرگ خوابم می‌آمد و احساس می‌کردم بزرگ‌ترین خوشبختی این است که دمی بر علفزاری نمناک بخوابی و همه‌چیز را فراموش کنی. اما نمی‌توانستم این کار را بکنم و همچنان در رنج گرما و بی‌خوابی به راهم ادامه می‌دادم.

456

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.