بریده‌ای از کتاب اگر شبی از شب های زمستان مسافری اثر ایتالو کالوینو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 80

در کنار در آهنی همان گورکنی را دیدم که در کافه ستاره‌ی سوئد دیده بودم. او در را باز کرد. به او گفتم: - دنبال آقای کودرر می‌گردم. او جواب داد: - آقای کودرر نداریم. اما چون گورستان خانه‌ی کسانی است که وجود ندارند، داخل شوید.

در کنار در آهنی همان گورکنی را دیدم که در کافه ستاره‌ی سوئد دیده بودم. او در را باز کرد. به او گفتم: - دنبال آقای کودرر می‌گردم. او جواب داد: - آقای کودرر نداریم. اما چون گورستان خانه‌ی کسانی است که وجود ندارند، داخل شوید.

9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.