بریده‌ای از کتاب عصیان اثر یوزف روت

روژان

روژان

1403/8/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 70

چطور ممکن بود آدم همه چیزهایی را که تا ان روز لمس کرده فراموش کند اما دست آنی را نه... شاید دست ها هم برای خودشان حافظه داشتند. عجب! حافظه ای برای خودشان! وقتی آدم خوشحال است چه فکر های عجیب و غریبی که به ذهنش خطور نمیکند..

چطور ممکن بود آدم همه چیزهایی را که تا ان روز لمس کرده فراموش کند اما دست آنی را نه... شاید دست ها هم برای خودشان حافظه داشتند. عجب! حافظه ای برای خودشان! وقتی آدم خوشحال است چه فکر های عجیب و غریبی که به ذهنش خطور نمیکند..

244

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.