بریده‌ای از کتاب سلول های بهاری اثر بهنام باقری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 179

🎶مرد بیگانه به آوازِ بلند می‌گوید آی مردم چه کسی غم دارد؟ غم او را بخرم هیچ کس حرف نزد، هیچ‌کس زمزمه‌ای ساز نکرد نه بدان روی که غمگین کم بود، یا که اصلا گُم بود بل بدان روی که هرکس در دل، به بیانی با تمسخر می‌گفت چه کسی ثروت آن را دارد که چنین غم‌ها را که بزرگند و سترگ، بخرد از مردم؟ مرد بیگانه بپنداشت غلط که همه خوشحالند رفت تا جای دگر غم بخرد.

🎶مرد بیگانه به آوازِ بلند می‌گوید آی مردم چه کسی غم دارد؟ غم او را بخرم هیچ کس حرف نزد، هیچ‌کس زمزمه‌ای ساز نکرد نه بدان روی که غمگین کم بود، یا که اصلا گُم بود بل بدان روی که هرکس در دل، به بیانی با تمسخر می‌گفت چه کسی ثروت آن را دارد که چنین غم‌ها را که بزرگند و سترگ، بخرد از مردم؟ مرد بیگانه بپنداشت غلط که همه خوشحالند رفت تا جای دگر غم بخرد.

9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.