بریده‌ای از کتاب خانه پوشالی اثر کریستال ساترلند

amitis

amitis

1404/4/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 117

مدتی طولانی روی تختش نشستم و سعی کردم به یاد بیاورم اتاق قبل از رفتنش چه شکلی داشت. همیشه روی زمین لباس افتاده بود و تختش هیچوقت مرتب نبود. پیچه های اقاقیا از پنجره به داخل خزیده بوند و به نظر می رسید همیشه یک گوشه ی اتاق را گرفته اند. چراغ سنگ نمک هیمالیای صورتی رنگی روی میز کنار تختش نم پس داده و گوشه های صفحات راهنمای عملی طلسم ها، کتاب محبوب زمان خواب گری، را پیچانده بود. کمد مملو از کیسه‌های گیاهان، رشته های کریستال، و کتاب های دست نویسی شده درمورد لوحه های نفرین رومی های قدیم بود. حالا همه‌شان رفته بودند و دختر هم با آن‌ها رفته بود

مدتی طولانی روی تختش نشستم و سعی کردم به یاد بیاورم اتاق قبل از رفتنش چه شکلی داشت. همیشه روی زمین لباس افتاده بود و تختش هیچوقت مرتب نبود. پیچه های اقاقیا از پنجره به داخل خزیده بوند و به نظر می رسید همیشه یک گوشه ی اتاق را گرفته اند. چراغ سنگ نمک هیمالیای صورتی رنگی روی میز کنار تختش نم پس داده و گوشه های صفحات راهنمای عملی طلسم ها، کتاب محبوب زمان خواب گری، را پیچانده بود. کمد مملو از کیسه‌های گیاهان، رشته های کریستال، و کتاب های دست نویسی شده درمورد لوحه های نفرین رومی های قدیم بود. حالا همه‌شان رفته بودند و دختر هم با آن‌ها رفته بود

25

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.