بریدهای از کتاب به وقت اردیبهشت: شهید حسن قاسمی دانا اثر مریم عرفانیان
1403/1/8
صفحۀ 132
«حسن خیلی با معرفت بود، روز رفتن نگذاشت صورتش رو ببوسم، حالا با صورت سالم برگشته تا جبران کنه و نگم بی معرفته.» این را گفت و لب هایش را گذاشت روی صورت پسر و گونه هایش را بوسید، پیشانی اش را بوسید و غرق بوسه اش کرد.
«حسن خیلی با معرفت بود، روز رفتن نگذاشت صورتش رو ببوسم، حالا با صورت سالم برگشته تا جبران کنه و نگم بی معرفته.» این را گفت و لب هایش را گذاشت روی صورت پسر و گونه هایش را بوسید، پیشانی اش را بوسید و غرق بوسه اش کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.