بریدهای از کتاب توتو چان: دخترکی آن سوی پنجره اثر تتسوکو کورویاناگی
1404/5/12
صفحۀ 111
پسر چاقی کلم پیچ بسیار بزرگی برنده شده بود که خودش نمیدانست با آن چه کند به دیگران گفت: نمیخواهم کسی مرا در حال بردن این کلم ببیند فکر میکنم باید آن را دور بیندازم. احتمالاً مدیر مدرسه این حرف را به طریقی شنیده بود چون به سراغ کودکانی رفت که هویج و ترب و چیزهای دیگر در دست داشتند. از آنها پرسید: چه شده؟ اینها را نمیخواهید؟ سپس ادامه داد: از مادرانتان بخواهید امشب آنها را برای شامتان بپزند. این سبزیجاتی است که خودتان به دست آوردهاید از طریق زحمتی که کشیدهاید برای خانوادهتان غذا به دست آوردهاید.
پسر چاقی کلم پیچ بسیار بزرگی برنده شده بود که خودش نمیدانست با آن چه کند به دیگران گفت: نمیخواهم کسی مرا در حال بردن این کلم ببیند فکر میکنم باید آن را دور بیندازم. احتمالاً مدیر مدرسه این حرف را به طریقی شنیده بود چون به سراغ کودکانی رفت که هویج و ترب و چیزهای دیگر در دست داشتند. از آنها پرسید: چه شده؟ اینها را نمیخواهید؟ سپس ادامه داد: از مادرانتان بخواهید امشب آنها را برای شامتان بپزند. این سبزیجاتی است که خودتان به دست آوردهاید از طریق زحمتی که کشیدهاید برای خانوادهتان غذا به دست آوردهاید.
زهرا.🌺
1404/5/12
0