بریدهای از کتاب برادر من تویی اثر داود امیریان
7 ساعت پیش
صفحۀ 39
بعضی شب ها به منزل برادر بزرگش حسین می رفت. چیزی را بهانه میکرد و خودش را به خواب می زد تا برادرش حسین او را در آغوش گرفته و به خانه برساند. تمام راه صورتش را روی سینهٔ حسین می گذاشت و به صدای قلب او گوش می داد.
بعضی شب ها به منزل برادر بزرگش حسین می رفت. چیزی را بهانه میکرد و خودش را به خواب می زد تا برادرش حسین او را در آغوش گرفته و به خانه برساند. تمام راه صورتش را روی سینهٔ حسین می گذاشت و به صدای قلب او گوش می داد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.