بریده‌ای از کتاب جنگ فرخنده: روایت زندگی فرخنده قلعه نو خشتی اثر زینب بابکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 73

در اتاق انجمن، کتابخانه خوبی درست کرده بودیم و کتاب امانت می‌دادیم. آن روزها همه تشنه‌ی دانستن بودند. یک اتفاق بزرگ در تاریخ افتاده بود و همه باید می‌دانستیم تا از قافله عقب نمانیم. به جرئت می‌توانم بگویم کیفی نبود که در آن کتاب نباشد. خیلی جدی شروع کردم به خواندن. اکثر کتاب‌های شهید مطهری را خواندم. تمام سخنرانی‌های حضرت امام را که به صورت اطلاعیه، چاپ و کپی می‌شد، با اشتیاق می‌خواندم و در تابلو اعلانات بخش‌ها می‌زدم. صحبت‌های امام، مثل آنتی بیوتیک، باید سر وقت به ما می‌رسید.

در اتاق انجمن، کتابخانه خوبی درست کرده بودیم و کتاب امانت می‌دادیم. آن روزها همه تشنه‌ی دانستن بودند. یک اتفاق بزرگ در تاریخ افتاده بود و همه باید می‌دانستیم تا از قافله عقب نمانیم. به جرئت می‌توانم بگویم کیفی نبود که در آن کتاب نباشد. خیلی جدی شروع کردم به خواندن. اکثر کتاب‌های شهید مطهری را خواندم. تمام سخنرانی‌های حضرت امام را که به صورت اطلاعیه، چاپ و کپی می‌شد، با اشتیاق می‌خواندم و در تابلو اعلانات بخش‌ها می‌زدم. صحبت‌های امام، مثل آنتی بیوتیک، باید سر وقت به ما می‌رسید.

9

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.