بریدۀ کتاب
1402/5/1
صفحۀ 44
اولین باری که امام موسی مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت «غاده! شما میدانید با چه کسی ازدواج کردهاید؟ شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کردهاید. خدا به شما بزرگترین چیز در عالم را داده، باید قدرش را بدانید.» من از حرف آقای صدر تعجب کردم. گفتم «من قدرش را میدانم.» و شروع کردم از اخلاق مصطفی گفتن. آقای صدر حرف مرا قطع کرد و یک جمله به من گفت «ایین خلقوخوی مصطفی که شما میبینی، تراوش باطن اوست و نشستن حقیقت سیروسلوک در کانون دلش. این همه معاشرت و رفتوآمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام معنوی او است به عالم صورت و اعتبار.»
اولین باری که امام موسی مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت «غاده! شما میدانید با چه کسی ازدواج کردهاید؟ شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کردهاید. خدا به شما بزرگترین چیز در عالم را داده، باید قدرش را بدانید.» من از حرف آقای صدر تعجب کردم. گفتم «من قدرش را میدانم.» و شروع کردم از اخلاق مصطفی گفتن. آقای صدر حرف مرا قطع کرد و یک جمله به من گفت «ایین خلقوخوی مصطفی که شما میبینی، تراوش باطن اوست و نشستن حقیقت سیروسلوک در کانون دلش. این همه معاشرت و رفتوآمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام معنوی او است به عالم صورت و اعتبار.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.