بریدۀ کتاب

زندگی نامرئی ادی لارو
بریدۀ کتاب

صفحۀ 197

صدای هنری رشته ی افکارش را پاره میکند. _اگر میتوانستی یک چیز داشته باشی چی بود؟ هنری با چشمان تنگ کرده با دقت به ادی نگاه می کند همان طور که آدم برای اولین بار به کتاب جدیدی نگاه میکند و می‌خواهد از آن سر در آورد . ادی طوری به او نگاه میکند انگار روح است،یک معجزه ،یک پدیده ی غیر ممکن. اما به جای گفتن اینها بطری خالی اش را بلند میگوید: «یک ماالش‍.‍عیر دیگر.»

صدای هنری رشته ی افکارش را پاره میکند. _اگر میتوانستی یک چیز داشته باشی چی بود؟ هنری با چشمان تنگ کرده با دقت به ادی نگاه می کند همان طور که آدم برای اولین بار به کتاب جدیدی نگاه میکند و می‌خواهد از آن سر در آورد . ادی طوری به او نگاه میکند انگار روح است،یک معجزه ،یک پدیده ی غیر ممکن. اما به جای گفتن اینها بطری خالی اش را بلند میگوید: «یک ماالش‍.‍عیر دیگر.»

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.