بریده‌ای از کتاب دیزی دارکر اثر آلیس فینی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 128

کتاب‌ها نجاتم دادند؛ من به آن‌ها پناه می‌بردم و در داستان‌هایشان زندگی می‌کردم. آن‌ها تنها جایی بودند که می‌توانستم بدوم ، برقصم و شنا کنم ، بدون ترس از اینکه بیفتم و دیگر نتوانم بلند شوم. کتلب‌ها پر از دوست و ماجراجویی بودند، در حالی که دوران کودکی خودم سرد و تاریک و تنها بود.

کتاب‌ها نجاتم دادند؛ من به آن‌ها پناه می‌بردم و در داستان‌هایشان زندگی می‌کردم. آن‌ها تنها جایی بودند که می‌توانستم بدوم ، برقصم و شنا کنم ، بدون ترس از اینکه بیفتم و دیگر نتوانم بلند شوم. کتلب‌ها پر از دوست و ماجراجویی بودند، در حالی که دوران کودکی خودم سرد و تاریک و تنها بود.

6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.