بریده‌ای از کتاب آیسخولوس: مجموعه آثار اورستیا اثر آیسخلوس

بریدۀ کتاب

صفحۀ 192

نه این خاک جایگاه شما نیست و این معبد شما را پذیرا نیست جایگاه شما آنجاست که سرها به تبر می اندازند و چشم از چشم خانه بیرون می آرند به تیغی تیز گلو را میشکافند و سنگ بر مردمان می بارند. آنجا که یک به یک اندام از پیکر آدمی باز میکنند کودکان نرینه را خایه بر سنگ می فشارند و فریاد از استخوانهای غلتان در غبار بر می آرند. آری، آنجاست که سفره سور می گسترانید و آسمان را در سور خود به سوگ می نشانید . دور شوید که جایگاه شما کنام دیوان و ددان است و این معبد بخشایش را با نفس هاتان به گند می کشانید . دور شوید ای پریشان رمه بی شبان که نه در خور مهر خدایان، نه سزاوار عشق دیوانید.

نه این خاک جایگاه شما نیست و این معبد شما را پذیرا نیست جایگاه شما آنجاست که سرها به تبر می اندازند و چشم از چشم خانه بیرون می آرند به تیغی تیز گلو را میشکافند و سنگ بر مردمان می بارند. آنجا که یک به یک اندام از پیکر آدمی باز میکنند کودکان نرینه را خایه بر سنگ می فشارند و فریاد از استخوانهای غلتان در غبار بر می آرند. آری، آنجاست که سفره سور می گسترانید و آسمان را در سور خود به سوگ می نشانید . دور شوید که جایگاه شما کنام دیوان و ددان است و این معبد بخشایش را با نفس هاتان به گند می کشانید . دور شوید ای پریشان رمه بی شبان که نه در خور مهر خدایان، نه سزاوار عشق دیوانید.

38

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.