بریدهای از کتاب رود راوی اثر ابوتراب خسروی
9 ساعت پیش
صفحۀ 60
و هنوز هم نمیدانم که این شلاقها بودند که بر شانههایم میپیچیدند یا دستهای گایتری. من به گایتری گفتم همانطور که دستهات در رقص تکثیر میشوند، شلاق هم در رقصش بر پوست شانههام تکثیر میشود. همانطور که تو در هرجایی نمیرقصی، شلاق هم هرجایی نمیرقصد. تنها جایی مثل روی شانههام میرقصد. بدون آداب هم میرقصد. باید جایی برقصد که زیبایی لرزش کشالههایش به چشم بیاید. .تا موزونی رفتارش به جمعیتی لذت ببخشد...
و هنوز هم نمیدانم که این شلاقها بودند که بر شانههایم میپیچیدند یا دستهای گایتری. من به گایتری گفتم همانطور که دستهات در رقص تکثیر میشوند، شلاق هم در رقصش بر پوست شانههام تکثیر میشود. همانطور که تو در هرجایی نمیرقصی، شلاق هم هرجایی نمیرقصد. تنها جایی مثل روی شانههام میرقصد. بدون آداب هم میرقصد. باید جایی برقصد که زیبایی لرزش کشالههایش به چشم بیاید. .تا موزونی رفتارش به جمعیتی لذت ببخشد...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.