بریده‌ای از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی

118

9

(0/1000)

نظرات

این چقدر تلخ بود. جدای از «کل نفس ذائقة الموت» که باورش نمی‌کنیم، این سبک رفتار رو چقدر دیدم...
یه ژانری بود می‌گفت دوستات نیم‌ساعت بعد اینکه خاکت کردن... یاد اون افتادم...

3

سودآد

سودآد

1404/5/8

بچه که بودم، عموم فوت شد. خیلی برام شوکه‌کننده بود. توی مراسم ختمش از همه‌ی آدما به‌جز خودمون متنفر بودم. به این فکر می‌کردم که بعد از مراسم، برمی‌گردن سر خونه‌ و زندگی‌شون، انگار نه انگار اتفاقی افتاده. حتی شاید درباره‌ی کیفیت غذای مراسم هم حرف بزنن. حس می‌کردم اصلاً نمی‌فهمن ما چه دردی رو داریم تحمل می‌کنیم. فکر می‌کردم الکی اومدن دورمون جمع شدن.
بزرگ‌تر که شدم، بعد از فوت مامان‌بزرگم ـ که خیلی دوستش داشتم و دارم ـ هممون دور یه آتیشی جمع شده بودیم، می‌خندیدیم و از خاطره‌های مامان‌بزرگم می‌گفتیم. اونجا حس کردم خودش خواسته ما برگردیم به زندگی. اگر یه روز خودم هم بمیرم، دعا می‌کنم آدما بعدش بخندن، بگن، زندگی کنن. این برگشتن به زندگی عادی یه نعمته. فراموشی یه نعمته.
اینکه آدما وسط مراسم ختم یا بعدش درباره‌ی کیفیت غذا حرف می‌زنن یعنی حالشون خوبه. آدما وقتی حالشون خوبه، درگیر جزئیات می‌شن. من دوست دارم وسط مراسم ختمم سر اینکه دوغ بخورن یا نوشابه، مردد بمونن.یا مثلا کتابام  ماشینم ب کی برسه فکر کنند.حرف بزنند
3

3

سودآد

سودآد

1404/5/8

گروس عبدالملکیان متنی درباره‌ی مرگ داره که خیلی دوستش دارم.بنظرم مرگ همینقدر باشکوه و آرامش بخشه:
می‌خواهم جنازه‌ام بر آب بیفتد
و ساعت‌ها
به ابرها خیره شوم
مرده‌ام موج بردارد
قایقی باشم
که مسافرش را پیاده کرده است
و حالا بی‌خیال هر چیز
بر این ملافه‌ی آبی چرت می‌زند
مرگ
می‌خواست این‌طور زیبا باشد
که ما خاکش کردیم 

4

خدا عمو و مادربزرگتون رو رحمت کنه 🖤
اولش بگم که خیلی متن عمیقی بود... کوتاه اما عمیق...
می‌دونین یه فرقی شاید داشته باشه که کیفیت اون آدم‌ها چی هست... اگه صرفاً مثل رفقای ایوان ایلیچ باشن که آزاردهنده هست؛ اما اگه از عزیزان باشن، شاید همین که شما می‌گین مایه تسلی شخص مرحوم هم باشه... 

1

سودآد

سودآد

1404/5/8

ممنونم🙏🏻🙏🏻
اره درمورد ایوان ایلیچ طفلی نه از زن شانس آورد نه از رفیق.فقط  گراسیم بود ک یه ذره به دادش میرسید
@M_Mahdi 

0