بریدۀ کتاب
پدرم جواب نداد. به جایش دستهایش را دورم حلقه کرد و من را به طرف خودش کشید. بعد سرم را بغل کرد و انگار که بخواهد نوزادی را بخواباند تکانم داد. خیلی آرام - مثل اینکه شکستنی باشم.
پدرم جواب نداد. به جایش دستهایش را دورم حلقه کرد و من را به طرف خودش کشید. بعد سرم را بغل کرد و انگار که بخواهد نوزادی را بخواباند تکانم داد. خیلی آرام - مثل اینکه شکستنی باشم.
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.