بریده‌ای از کتاب به زبان مادری گریه می کنیم اثر فابیو مورابیتو

گیل‌آ

گیل‌آ

1404/5/7

بریدۀ کتاب

صفحۀ 20

سال‌های زیادی گذشته اما من هنوز هم صبحِ خیلی زود، وقتی همه خواب‌اند، بیدار می‌شوم تا بنویسم. انگار نوشتن کاری نیست که بشود آشکارا و در روشنایی روز انجامش داد. انگار کاری یواشکی است. من برای فرار از حس همیشگی خفقان، دنبال سکه‌های مناسب می‌گردم‌.

سال‌های زیادی گذشته اما من هنوز هم صبحِ خیلی زود، وقتی همه خواب‌اند، بیدار می‌شوم تا بنویسم. انگار نوشتن کاری نیست که بشود آشکارا و در روشنایی روز انجامش داد. انگار کاری یواشکی است. من برای فرار از حس همیشگی خفقان، دنبال سکه‌های مناسب می‌گردم‌.

6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.