بریده‌ای از کتاب رستم و ضحاک اثر مهدی صلح جو

مآلیس.

مآلیس.

5 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 109

من...من... با اینکه هرگز تو را ندیده بودم، اما... اما عاشقت شده بودم. روز و شب به فکر تو بودم، تو را در ذهنم می‌ستودم و با تو حرف می‌زدم.

من...من... با اینکه هرگز تو را ندیده بودم، اما... اما عاشقت شده بودم. روز و شب به فکر تو بودم، تو را در ذهنم می‌ستودم و با تو حرف می‌زدم.

8

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.