بریده‌ای از کتاب گوژپشت نتردام اثر ویکتور هوگو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 361

او جوان علیلی بود که به نیروی خداد، قدرت شاه را در هم شکسته بود. چه در این زمان «کازیمودو» زشت‌رو، واقعا زیبا جلوه میکرد. او کودکی یتیم و بی‌کس و سراهی بیش نبود احساس بزرگواری و قدرت می‌کرد. در برابر خود، جامعه‌ای را که او را از خود رانده بود می‌دید که با نیرویی شگرف به مقابله آن رفته و از چنگال عدالت بشری شکار او را به در آورده است. پلنگان تیزدندان و درنده ار از مامورین اجرا و قضاوت گرفته تا دژخیمان وادار کرده است که آرواره‌های خود را دهان خالی بهم زنند. او جوان علیلی بود که به نیروی خداد، قدرت شاه را در هم شکسته بود.

او جوان علیلی بود که به نیروی خداد، قدرت شاه را در هم شکسته بود. چه در این زمان «کازیمودو» زشت‌رو، واقعا زیبا جلوه میکرد. او کودکی یتیم و بی‌کس و سراهی بیش نبود احساس بزرگواری و قدرت می‌کرد. در برابر خود، جامعه‌ای را که او را از خود رانده بود می‌دید که با نیرویی شگرف به مقابله آن رفته و از چنگال عدالت بشری شکار او را به در آورده است. پلنگان تیزدندان و درنده ار از مامورین اجرا و قضاوت گرفته تا دژخیمان وادار کرده است که آرواره‌های خود را دهان خالی بهم زنند. او جوان علیلی بود که به نیروی خداد، قدرت شاه را در هم شکسته بود.

56

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.