بریده‌ای از کتاب تبخال: تقدیر شده در ششمین جشنواره داستان انقلاب اثر احسان غدیری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 8

یک گوشه از زمین یک انسان سیاه یا سفید و شاید هم زرد یا سرخ توپی را قل می دهد توی دروازه و بعد هزاران انسان دیگر به هوا می‌پرند و مستانه غریو شادی سر می‌دهند و در گوشه ای دیگر از زمین صاحبان ثروت بر سر انتقال قدرت یا تثبیت آن با همنوعان پابرهنه ی خود میجنگند و برای سلامتی زمین خون انسان را می‌ریزند.دنیا برای انسان رودخانه است؛ رودخانه ای ویرانگر و وحشی که از رحم مادر سرچشمه میگیرد و به تاریکی گور سرازیر میشود. معلوم نیست دستاویزی در مسیر این سیل ویرانگر نصیب انسان بشود یا نه ...

یک گوشه از زمین یک انسان سیاه یا سفید و شاید هم زرد یا سرخ توپی را قل می دهد توی دروازه و بعد هزاران انسان دیگر به هوا می‌پرند و مستانه غریو شادی سر می‌دهند و در گوشه ای دیگر از زمین صاحبان ثروت بر سر انتقال قدرت یا تثبیت آن با همنوعان پابرهنه ی خود میجنگند و برای سلامتی زمین خون انسان را می‌ریزند.دنیا برای انسان رودخانه است؛ رودخانه ای ویرانگر و وحشی که از رحم مادر سرچشمه میگیرد و به تاریکی گور سرازیر میشود. معلوم نیست دستاویزی در مسیر این سیل ویرانگر نصیب انسان بشود یا نه ...

8

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.