بریده‌ای از کتاب مرگ فروشنده اثر آرتور میلر

hotarou

hotarou

1403/10/30

بریدۀ کتاب

صفحۀ 166

چارلی: هیچکس حق نداره اونو سرزنش کنه. تو نمی‌فهمی. اون یه فروشنده بود. برای فروشنده مقام عالی وجود نداره. نه از پیچ و مهره سر در میاره، نه از علم حقوق سررشته داره و نه طب می‌دونه. آدمیه که همش دوره‌گردی می‌کنه و کفشاش همیشه برق می‌زنه. باید لبخند هم بزنه. اگه مشتریا به لبخندش جواب ندن، دیگه دنیا زیر و رو می‌شه‌. اگرم یه خورده ناراحتی قبلی داشته باشه که دیگه کار تمومه.

چارلی: هیچکس حق نداره اونو سرزنش کنه. تو نمی‌فهمی. اون یه فروشنده بود. برای فروشنده مقام عالی وجود نداره. نه از پیچ و مهره سر در میاره، نه از علم حقوق سررشته داره و نه طب می‌دونه. آدمیه که همش دوره‌گردی می‌کنه و کفشاش همیشه برق می‌زنه. باید لبخند هم بزنه. اگه مشتریا به لبخندش جواب ندن، دیگه دنیا زیر و رو می‌شه‌. اگرم یه خورده ناراحتی قبلی داشته باشه که دیگه کار تمومه.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.