بریدۀ کتاب

ته خیار (سی داستان)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 193

توی کوه هیچ کس با هیچ کس دعوا نمیکند. هیچ کس به دیگری متلک نمیگوید. دعوا نمیشود. زن و مرد به هم احترام میگذارند. توی قهوه خانه به هم چای تعارف میکنند. به هم خرما و کشمش و شکلات میدهند. هیچ کس آرزو نمیکند دیگری بیفتند و او تنها از کوه بالا برود، مدال بگیرد. اگر کسی افتاد دهها نفر دستش را میگیرند. دست در جیب و کوله میکنند به او دارو میدهند. قرص زیر زبانی میدهند اگر پایی لغزید و پیچ خورد پا را میمالند. دکترهای کوه میآیند نبض طرف را میگیرند دست روی پیشانیاش میگذارند. اگر کسی قندیلی از شاخه های بید رودخانه بکند تا به خانه ببرد به او هشدار میدهند و از روی تجربه میگویند: آقا قندیل ات آب میشود!

توی کوه هیچ کس با هیچ کس دعوا نمیکند. هیچ کس به دیگری متلک نمیگوید. دعوا نمیشود. زن و مرد به هم احترام میگذارند. توی قهوه خانه به هم چای تعارف میکنند. به هم خرما و کشمش و شکلات میدهند. هیچ کس آرزو نمیکند دیگری بیفتند و او تنها از کوه بالا برود، مدال بگیرد. اگر کسی افتاد دهها نفر دستش را میگیرند. دست در جیب و کوله میکنند به او دارو میدهند. قرص زیر زبانی میدهند اگر پایی لغزید و پیچ خورد پا را میمالند. دکترهای کوه میآیند نبض طرف را میگیرند دست روی پیشانیاش میگذارند. اگر کسی قندیلی از شاخه های بید رودخانه بکند تا به خانه ببرد به او هشدار میدهند و از روی تجربه میگویند: آقا قندیل ات آب میشود!

8

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.