بریده‌ای از کتاب خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت اثر شرمن الکسی

فاطیما

فاطیما

1402/11/17

بریدۀ کتاب

صفحۀ 112

سر اولین جشن شکرگزاری، سرخ‌پوست‌ها و کشیشانِ زائر بهترین دوستان هم‌دیگر بودند، اما همین که چند سال گذشت کشیشان زائر سرخ‌پوست‌ها را به گلوله بستند. همین است که هیچ‌وقت سر در نمی‌آورم چرا ما سرخ‌پوست‌ها هم مثل دیگران توی این روز بوقلمون می‌خوریم. گفتم: «راستی بابا، سرخ‌پوستا برای چی باید شکرگزار باشن؟» -واسه این که اونا لطف کردن و همه‌مونو نکشتن.

سر اولین جشن شکرگزاری، سرخ‌پوست‌ها و کشیشانِ زائر بهترین دوستان هم‌دیگر بودند، اما همین که چند سال گذشت کشیشان زائر سرخ‌پوست‌ها را به گلوله بستند. همین است که هیچ‌وقت سر در نمی‌آورم چرا ما سرخ‌پوست‌ها هم مثل دیگران توی این روز بوقلمون می‌خوریم. گفتم: «راستی بابا، سرخ‌پوستا برای چی باید شکرگزار باشن؟» -واسه این که اونا لطف کردن و همه‌مونو نکشتن.

1

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.