بریده‌ای از کتاب مثل همه ی عصرها اثر زویا پیرزاد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 91

من فکر می‌کردم کاش آدم همیشه چیزی برای چنگ زدن داشته باشد ، رخت یا نرده طلایی یک ضریح...

من فکر می‌کردم کاش آدم همیشه چیزی برای چنگ زدن داشته باشد ، رخت یا نرده طلایی یک ضریح...

39

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.