بریده‌ای از کتاب بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی اثر نادر ابراهیمی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 117

ما راه بسیار دشواری را پیش رو داریم ؛ هر روز ، شقاوتی از جانب دشمنان ، شهادتی از ما . هر روز ، مادری ، تنِ بی جانِ فرزندِ نوجوانِ خود را به خاک خواهد سپرد ، و زنی ، جسم در هم کوفته ی شوهر خود ، برادر خود ، و حتی پدر پیر خود را . پس ، جنگ ما همانند پرچمی نیست که پیشگامی ، با غرور ، آن را بر دوش کشد ، و چون آن پیشگام بی باک ، تیر خورد و افتاد ، دیگر هیچکس آن پرچم را از خاک برندارد و به اهتزار درنیاورد ، بلکه جنگ ما پرچمی ست که در هیچ لحظه یی ، بوسه بر خاک نخواهد زد ؛ چرا که مرغانِ تیزپروازِ دریایِ جنوب ، آن را در منقار دارند ...

ما راه بسیار دشواری را پیش رو داریم ؛ هر روز ، شقاوتی از جانب دشمنان ، شهادتی از ما . هر روز ، مادری ، تنِ بی جانِ فرزندِ نوجوانِ خود را به خاک خواهد سپرد ، و زنی ، جسم در هم کوفته ی شوهر خود ، برادر خود ، و حتی پدر پیر خود را . پس ، جنگ ما همانند پرچمی نیست که پیشگامی ، با غرور ، آن را بر دوش کشد ، و چون آن پیشگام بی باک ، تیر خورد و افتاد ، دیگر هیچکس آن پرچم را از خاک برندارد و به اهتزار درنیاورد ، بلکه جنگ ما پرچمی ست که در هیچ لحظه یی ، بوسه بر خاک نخواهد زد ؛ چرا که مرغانِ تیزپروازِ دریایِ جنوب ، آن را در منقار دارند ...

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.