بریدهای از کتاب زوال بشری اثر اوسامو دازایی
1404/5/7
صفحۀ 38
اما من در چهرهی آدمهایی که عصبانی میشدند ذات ترسناکترین حیوان ،ترسناکتر از شیر،ترسناکتر از تمساح و ترسناکتر از اژدها را میدیدم. معمولاً این ذات را پنهان نگه میداشتند اما، مانند گاوی که آرام در مرتع نشسته است و ناگهان با یک ضربهی دم خرمگسی را روی شکمش میکشد، در موقعیتی نامنتظره واقعیت ترسناک انسانیِ خود را با خشونت هویدا میکردند. وقتی هم میاندیشیدم که این ذات هم باید یکی از اصول و چارچوبهای زندگی آدمی باشد، از خودم ناامید میشدم.
اما من در چهرهی آدمهایی که عصبانی میشدند ذات ترسناکترین حیوان ،ترسناکتر از شیر،ترسناکتر از تمساح و ترسناکتر از اژدها را میدیدم. معمولاً این ذات را پنهان نگه میداشتند اما، مانند گاوی که آرام در مرتع نشسته است و ناگهان با یک ضربهی دم خرمگسی را روی شکمش میکشد، در موقعیتی نامنتظره واقعیت ترسناک انسانیِ خود را با خشونت هویدا میکردند. وقتی هم میاندیشیدم که این ذات هم باید یکی از اصول و چارچوبهای زندگی آدمی باشد، از خودم ناامید میشدم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.