بریدهای از کتاب درآمدی بر عرفان اسلامی اثر محسن اراکی
4 روز پیش
صفحۀ 184
تطابق شمس تبریزی با امام زمان: در مجموع، تصويرى كه از شخصيت شمس با توجه به گفتارىهاى او به دست مىآيد، چنين است: ۱. مقصود و مطلوبِ عالم است و جهان را بهر او بهپاداشتهاند؛ ۲. دانشِ خود را بىواسطه از خدا و رسول صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه دريافت نموده و شيخ و استادى بهجز خدا و رسول صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه ندارد؛ ۳. مردمان، حقيقتِ او را درنيافته و به كُنهِ شخصيتش پى نبردهاند؛ ۴. آفتاب است و عالم را روشنى مىدهد، و نورِ آسمانها و زمين از اوست؛ ۵. خود، برهانِ خويشتن است؛ زيرا خود تجلّىِ حق است؛ ۶. أعزّ اولياى خداست و در عالم هستى، بندهاى نزديكتر از او به خدا نيست؛ ۷. مصدرِ امر و نهى و حلال و حرامِ شريعتِ محمدى صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه است؛ ۸. عينِ كتاباللّه و مصحَف و سوره و آيهى حقيقىِ خداوند است؛ ۹. با ذاتِ رسولاللّه صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه متحد است؛ ۱۰. از محمد و آل صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه است؛ ۱۱. همچون شبِ قدر، ميانِ ديگر شبها پنهان است؛ ۱۲. صفاتِ حق تعالى در او جلوهگر است؛ ۱۳. چارهسازِ عالم است؛ ۱۴. مأموريتِ ارشاد و راهنمايىِ عالمان و راهنمايانِ مردم را بهعهده دارد؛ ۱۵. حاملِ بشارتى براى مردم است. مجموعهى اين خصوصيات، دقيقاً با خصوصياتى كه شيعيان دربارهى امامِ دوازدهم معتقدند، مطابقت دارد. از مجموعِ اين مطالب، چنين به نظر مىرسد ـ با توجه به دلايل و قرائنِ بسيارى كه در اين نوشته آمده و ديگر قرائن ـ تحوّلى كه در شخصيتِ مولانا با ديدارِ شمس بهوجود آمده، در حقيقت، «تحوّل از عالمِ سنّىگرى و ولايتگريزى، به عالمِ تشيّعِ راستينِ ولايتگرا و درآويختن است در دامنِ ولىّاَكبَر و وجودِ مباركِ حضرتِ ولىّعصر أَرْوَاحُنا فِداهُ.»
تطابق شمس تبریزی با امام زمان: در مجموع، تصويرى كه از شخصيت شمس با توجه به گفتارىهاى او به دست مىآيد، چنين است: ۱. مقصود و مطلوبِ عالم است و جهان را بهر او بهپاداشتهاند؛ ۲. دانشِ خود را بىواسطه از خدا و رسول صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه دريافت نموده و شيخ و استادى بهجز خدا و رسول صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه ندارد؛ ۳. مردمان، حقيقتِ او را درنيافته و به كُنهِ شخصيتش پى نبردهاند؛ ۴. آفتاب است و عالم را روشنى مىدهد، و نورِ آسمانها و زمين از اوست؛ ۵. خود، برهانِ خويشتن است؛ زيرا خود تجلّىِ حق است؛ ۶. أعزّ اولياى خداست و در عالم هستى، بندهاى نزديكتر از او به خدا نيست؛ ۷. مصدرِ امر و نهى و حلال و حرامِ شريعتِ محمدى صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه است؛ ۸. عينِ كتاباللّه و مصحَف و سوره و آيهى حقيقىِ خداوند است؛ ۹. با ذاتِ رسولاللّه صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه متحد است؛ ۱۰. از محمد و آل صَلَّىاللَّهُعَلَيهِوَآلِه است؛ ۱۱. همچون شبِ قدر، ميانِ ديگر شبها پنهان است؛ ۱۲. صفاتِ حق تعالى در او جلوهگر است؛ ۱۳. چارهسازِ عالم است؛ ۱۴. مأموريتِ ارشاد و راهنمايىِ عالمان و راهنمايانِ مردم را بهعهده دارد؛ ۱۵. حاملِ بشارتى براى مردم است. مجموعهى اين خصوصيات، دقيقاً با خصوصياتى كه شيعيان دربارهى امامِ دوازدهم معتقدند، مطابقت دارد. از مجموعِ اين مطالب، چنين به نظر مىرسد ـ با توجه به دلايل و قرائنِ بسيارى كه در اين نوشته آمده و ديگر قرائن ـ تحوّلى كه در شخصيتِ مولانا با ديدارِ شمس بهوجود آمده، در حقيقت، «تحوّل از عالمِ سنّىگرى و ولايتگريزى، به عالمِ تشيّعِ راستينِ ولايتگرا و درآويختن است در دامنِ ولىّاَكبَر و وجودِ مباركِ حضرتِ ولىّعصر أَرْوَاحُنا فِداهُ.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.