بریده‌ای از کتاب نامه به پدر اثر فرانتس کافکا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 91

زندانی‌ای که قصد فرار دارد، فراری که شاید انجام شدنی باشد، لیکن همزمان قصد دارد زندان را تبدیل به محل خوشگذرانی واقعی کند؛ لیکن اگر بخواهد فرار کند، نمی‌تواند به این تبدیل دست زند، و اگر دست به تبدیل زند دیگر نمی‌تواند بگریزد. من نیز در این رابطه خاص ناخوشی که با تو دارم، نمی‌توانم به استقلال دست یابم مگر با اقداماتی که حتی الامکان پیوند کمتری با تو داشته باشند؛ در عین حال ازدواج اقدامی بزرگ است، چیزی که چنین استقلال محترمانه‌تری را تضمین می‌کند، لیکن همان چیز بیش از هر چیز دیگر به تو وابسته است. در کوشش برای خارج شدن از این دایره، چیزی شبیه دیوانگی وجود دارد و هریک از اقدامات من در زندگی کمابیش از این دیوانگی آزار دیده‌اند.

زندانی‌ای که قصد فرار دارد، فراری که شاید انجام شدنی باشد، لیکن همزمان قصد دارد زندان را تبدیل به محل خوشگذرانی واقعی کند؛ لیکن اگر بخواهد فرار کند، نمی‌تواند به این تبدیل دست زند، و اگر دست به تبدیل زند دیگر نمی‌تواند بگریزد. من نیز در این رابطه خاص ناخوشی که با تو دارم، نمی‌توانم به استقلال دست یابم مگر با اقداماتی که حتی الامکان پیوند کمتری با تو داشته باشند؛ در عین حال ازدواج اقدامی بزرگ است، چیزی که چنین استقلال محترمانه‌تری را تضمین می‌کند، لیکن همان چیز بیش از هر چیز دیگر به تو وابسته است. در کوشش برای خارج شدن از این دایره، چیزی شبیه دیوانگی وجود دارد و هریک از اقدامات من در زندگی کمابیش از این دیوانگی آزار دیده‌اند.

4

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.