بریده‌ای از کتاب عین عاشقی اثر حسین وحدانی

gharneshin

gharneshin

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 118

آدرس دادن یاد آدم می‌آورد بدیهیتای که درباره‌ی خودش فرض می‌کند، مفروض بقیه نیستند. راهی که تو هر روز طی می‌کنی و چشم بسته به خودت می‌رسی، برای دیگران گم راه است. می‌بینی او که با چشم غریبه می‌آید و پی تو میگردد، در همان مشاهده‌ی اول چیز‌هایی را می‌بیند که تو هر روزه نمی‌بینی: شکسته‌بسته‌ها را، کج‌ و کوله‌ها را، از دررفته‌ها را، پوسته‌ریخته‌ها را.

آدرس دادن یاد آدم می‌آورد بدیهیتای که درباره‌ی خودش فرض می‌کند، مفروض بقیه نیستند. راهی که تو هر روز طی می‌کنی و چشم بسته به خودت می‌رسی، برای دیگران گم راه است. می‌بینی او که با چشم غریبه می‌آید و پی تو میگردد، در همان مشاهده‌ی اول چیز‌هایی را می‌بیند که تو هر روزه نمی‌بینی: شکسته‌بسته‌ها را، کج‌ و کوله‌ها را، از دررفته‌ها را، پوسته‌ریخته‌ها را.

17

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.