بریده‌ای از کتاب نامه به پدر اثر فرانتس کافکا

Daydreamer

Daydreamer

1404/1/16

بریدۀ کتاب

صفحۀ 25

انگار که تو از قدرت خودت بی‌خبر بودى. مطمئناً من هم تورا بارها با گفته هایم رنجانده ام ولی همیشه می دانستم چه می کنم؛ برایم دردآور بود اما نمی توانستم جلوخودم را بگیرم و چیزی را که میخواستم نگویم، و در همان لحظه گفتن هم پشیمان می‌شدم. ولی تو با گفته هایت بیخیال ضربه می‌زدی، دلت برای هیچ کس نمی سوخت، نه ضمن گفتن و نه بعد از آن.

انگار که تو از قدرت خودت بی‌خبر بودى. مطمئناً من هم تورا بارها با گفته هایم رنجانده ام ولی همیشه می دانستم چه می کنم؛ برایم دردآور بود اما نمی توانستم جلوخودم را بگیرم و چیزی را که میخواستم نگویم، و در همان لحظه گفتن هم پشیمان می‌شدم. ولی تو با گفته هایت بیخیال ضربه می‌زدی، دلت برای هیچ کس نمی سوخت، نه ضمن گفتن و نه بعد از آن.

11

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.