بریده‌ای از کتاب امسال قبول می شویم: روایتی از زندگی عفت نجیب ضیاء اثر آزاده فرزام‌نیا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 192

رفت از من آن‌که مرا مونس جان بود دیگر به چه امید در این شهر توان بود سعدی. از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای حافظ شیرازی

رفت از من آن‌که مرا مونس جان بود دیگر به چه امید در این شهر توان بود سعدی. از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای حافظ شیرازی

930

36

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.