بریده‌ای از کتاب کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) اثر یاسین حجازی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 41

پیغمبر را دید می‌آید - با گروهی از فرشتگان از چپ و راست و پیش روی او - تا حسین را به سینه چسبانید و میان دو چشم او را ببوسید و گفت «حبیبی یا حسین! گویا تو را بینم در این نزدیکی به خون آغشته و کشته، در زمین کرب وبلا، به دست گروهی از امت من، و تو تشنه هستی و آبت ندهند و آرزوی شفاعتِ من دارند. خداوند آنها را روز قیامت به شفاعتِ من نائل نگرداند. حبیبی یا حسین! پدرت و مادرت و برادرت نزد من آمده اند و آنها آرزومند تواند و تو را در بهشت درجاتی است که تا شهید نشوی، به آن درجات نائل نگردی .»

پیغمبر را دید می‌آید - با گروهی از فرشتگان از چپ و راست و پیش روی او - تا حسین را به سینه چسبانید و میان دو چشم او را ببوسید و گفت «حبیبی یا حسین! گویا تو را بینم در این نزدیکی به خون آغشته و کشته، در زمین کرب وبلا، به دست گروهی از امت من، و تو تشنه هستی و آبت ندهند و آرزوی شفاعتِ من دارند. خداوند آنها را روز قیامت به شفاعتِ من نائل نگرداند. حبیبی یا حسین! پدرت و مادرت و برادرت نزد من آمده اند و آنها آرزومند تواند و تو را در بهشت درجاتی است که تا شهید نشوی، به آن درجات نائل نگردی .»

98

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.