بریدهای از کتاب بلاتکلیف اثر منصور ضابطیان
7 روز پیش
صفحۀ 20
کاش آن گیت ایکس ری کنترل آدم ها که باید با باز کردن ساعت و کمربند و هزار چیز دیگر از آن عبور کرد، میتوانست حال دل آدمها را هم نشان دهد. کاش میتوانست وقت عبور آدمهای خوشحال از رفتن، سبز شود؛ وقت عبور آدمهایی که خاطرههایشان را دارند میگذارند و میروند قرمز شود؛ وقت عبور آدمهایی که امید بازگشت دارند، آبی شود و وقت عبور آدمهایی که دارند عزیزانشان را میفرستند و نمیدانند روز دیگری آیا آن ها را میبینند یا نه... خاموش شود، از کار بیفتد... و بهجای نوری که میپاشد، از بالای دستگاه آبی فوران کند تا اشک آدمها در خیسی بارانش گم شود.
کاش آن گیت ایکس ری کنترل آدم ها که باید با باز کردن ساعت و کمربند و هزار چیز دیگر از آن عبور کرد، میتوانست حال دل آدمها را هم نشان دهد. کاش میتوانست وقت عبور آدمهای خوشحال از رفتن، سبز شود؛ وقت عبور آدمهایی که خاطرههایشان را دارند میگذارند و میروند قرمز شود؛ وقت عبور آدمهایی که امید بازگشت دارند، آبی شود و وقت عبور آدمهایی که دارند عزیزانشان را میفرستند و نمیدانند روز دیگری آیا آن ها را میبینند یا نه... خاموش شود، از کار بیفتد... و بهجای نوری که میپاشد، از بالای دستگاه آبی فوران کند تا اشک آدمها در خیسی بارانش گم شود.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.