بریده‌ای از کتاب کاراوال: اسطوره ای اثر استفانی گاربر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 196

وقتی دانته به چشمان تلا خیره می‌شد، دیگر <<دنیا>> را تماشا نمی‌کرد. حتی حواسش به 'خودش' هم نبود. درواقع تا حدودی خود را به "خطر" می‌انداخت تا روی ((تلا)) تمرکز کند.

وقتی دانته به چشمان تلا خیره می‌شد، دیگر <<دنیا>> را تماشا نمی‌کرد. حتی حواسش به 'خودش' هم نبود. درواقع تا حدودی خود را به "خطر" می‌انداخت تا روی ((تلا)) تمرکز کند.

37

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.