بریده‌ای از کتاب مرگ سقراط: تفسیر چهار رساله افلاطون اثر رومانو گواردینی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 107

چنین می‌نماید که در وجود سقراط چیزی هست که او را به سوی کمال نهایی هدفش سوق می‌دهد؛ فشاری، اجباری، در درون او هست که می‌خواهد آنچه به وجه نظری خواهان آن است از طریق عمل و سرنوشت مسجل گردد. او با وضع موجود در تناقض بود. این تناقض سوءظن و دشمنی و استهزای همشهریانش را برانگیخته است، ولی موافقت و دوستی و حتی عشق بهترین جوانان این زیان را به نیکوترین وجه جبران کرده است. اما،چنین می‌نماید که در وجود سقراط چیزی هست که حکم می‌کند رسالتی مانند رسالت او نباید با آرامش تحقق یابد بلکه باید به نابودی او بینجامد. از این روست که او مرگ را به مبارزه می‌طلبد.

چنین می‌نماید که در وجود سقراط چیزی هست که او را به سوی کمال نهایی هدفش سوق می‌دهد؛ فشاری، اجباری، در درون او هست که می‌خواهد آنچه به وجه نظری خواهان آن است از طریق عمل و سرنوشت مسجل گردد. او با وضع موجود در تناقض بود. این تناقض سوءظن و دشمنی و استهزای همشهریانش را برانگیخته است، ولی موافقت و دوستی و حتی عشق بهترین جوانان این زیان را به نیکوترین وجه جبران کرده است. اما،چنین می‌نماید که در وجود سقراط چیزی هست که حکم می‌کند رسالتی مانند رسالت او نباید با آرامش تحقق یابد بلکه باید به نابودی او بینجامد. از این روست که او مرگ را به مبارزه می‌طلبد.

13

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.