بریدهای از کتاب عرفان حافظ اثر مرتضی مطهری
4 روز پیش
صفحۀ 129
حدیث از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را اینجا حافظ چه میخواهد بگوید؟ خیلی واضح است. در ده ها شعر دیگر قرینه دارد. ترجیح عالم عرفان است بر عالم فلسفه، ترجیح راه عشق است بر راه عقل. تنها حافظ این حرف را نزده، همه عرفا این حرف را میزنند. اختلاف فیلسوف و عارف در این است. فیلسوف هم میخواهد به راز جهان پی ببرد، عارف هم میخواهد به راز جهان پی ببرد؛ او هم میخواهد به حقیقت برسد، این هم میخواهد به حقیقت برسد؛ اما فیلسوف بعد از سالهای خیلی زیاد، آخر عمرش که میرسد میبینید که اظهار عجز میکند، میگوید: «معلومم شد که هیچ معلوم نشد»(میگویند از فخر رازی است)، یا بوعلی میگوید: دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت اندر دل من هزار خورشید بتافت آخر به کمال ذرهای راه نیافت
حدیث از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را اینجا حافظ چه میخواهد بگوید؟ خیلی واضح است. در ده ها شعر دیگر قرینه دارد. ترجیح عالم عرفان است بر عالم فلسفه، ترجیح راه عشق است بر راه عقل. تنها حافظ این حرف را نزده، همه عرفا این حرف را میزنند. اختلاف فیلسوف و عارف در این است. فیلسوف هم میخواهد به راز جهان پی ببرد، عارف هم میخواهد به راز جهان پی ببرد؛ او هم میخواهد به حقیقت برسد، این هم میخواهد به حقیقت برسد؛ اما فیلسوف بعد از سالهای خیلی زیاد، آخر عمرش که میرسد میبینید که اظهار عجز میکند، میگوید: «معلومم شد که هیچ معلوم نشد»(میگویند از فخر رازی است)، یا بوعلی میگوید: دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت اندر دل من هزار خورشید بتافت آخر به کمال ذرهای راه نیافت
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.