بریدهای از کتاب به امید دیدار اثر مریم شریف رضویان
1403/8/3
صفحۀ 115
گفتگوی دو زن که پشت سراشواق ایستاده بودند، توجه او را جلب کرد:" تعجب میکنم ام ایمن، علی از مال دنیا چیزی نداشت این اثاث را با کدام پول خریده است؟" _سپرش را فروخته است، به رسول خدا گفت که مالی جز شمشیر و سپر و شتری آبکش ندارد، پیامبر به او گفت سپرش را بفروشد و برای خانهاش اثاث زندگی تهیه کند! _اما علی مردی جنگاور است و به سپرش نیاز دارد! صدای ام ایمن لرزید:"من هم به این موضوع خیلی فکر کردم خواهر، جنگجو به سپر نیاز دارد، اما ناگهان فکری از ذهنم گذشت شاید پیامبر خواست به علی قوت قلب بدهد که با وجود فاطمه دیگر به سپر نیاز ندارد!"
گفتگوی دو زن که پشت سراشواق ایستاده بودند، توجه او را جلب کرد:" تعجب میکنم ام ایمن، علی از مال دنیا چیزی نداشت این اثاث را با کدام پول خریده است؟" _سپرش را فروخته است، به رسول خدا گفت که مالی جز شمشیر و سپر و شتری آبکش ندارد، پیامبر به او گفت سپرش را بفروشد و برای خانهاش اثاث زندگی تهیه کند! _اما علی مردی جنگاور است و به سپرش نیاز دارد! صدای ام ایمن لرزید:"من هم به این موضوع خیلی فکر کردم خواهر، جنگجو به سپر نیاز دارد، اما ناگهان فکری از ذهنم گذشت شاید پیامبر خواست به علی قوت قلب بدهد که با وجود فاطمه دیگر به سپر نیاز ندارد!"
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.