بریدهای از کتاب تقسیم کار اجتماعی اثر امیل دورکیم
1403/2/13
صفحۀ 461
بیش از پیش احساس عمومی از متفنن و حتی آدمیزادگانی دور میشود که شیفته یک فرهنگ عمومیاند و از درگیر شدن کامل در حلقههای زنجیر سازمان شغلی سربازمیزنند. [...] اینان به اندازه کافی در بند جامعه نیستند و هم [...] جامعه به اندازه کافی در بند آنها نیست و آنها را به چنگ نمیآورد، چون اینان با حرارت و شور و با تداومی بایسته وجود جامعه را احساس نمیکنند. در نتیجه اینان به همه تعهداتی که شرط و وضع اجتماعی بودن ایشان بر آنان تحمیل میکند، آگاهی ندارند و چون ایدهآل کلی و عامی که اینان بدان پیوستهاند، جنبه قشری و مواج دارد نمیتواند آنان را از خود خویششان به اندازه کفایت بیرون بیاورد. وقتی شخص هدف کاملا معینی نداشت، در بند مطلب مهمی نیست و در نتیجه بهیچوجه نمیتواند از سطح یک خودخواهی نسبةً ظریفانه بالاتر رود. بعکس کسیکه درگیر وظیفهای معین است، در هر یک از لحظات از طریق هزاران تکلیف اخلاق شغلی به یاد احساسات همبستگی مشترک میافتد.
بیش از پیش احساس عمومی از متفنن و حتی آدمیزادگانی دور میشود که شیفته یک فرهنگ عمومیاند و از درگیر شدن کامل در حلقههای زنجیر سازمان شغلی سربازمیزنند. [...] اینان به اندازه کافی در بند جامعه نیستند و هم [...] جامعه به اندازه کافی در بند آنها نیست و آنها را به چنگ نمیآورد، چون اینان با حرارت و شور و با تداومی بایسته وجود جامعه را احساس نمیکنند. در نتیجه اینان به همه تعهداتی که شرط و وضع اجتماعی بودن ایشان بر آنان تحمیل میکند، آگاهی ندارند و چون ایدهآل کلی و عامی که اینان بدان پیوستهاند، جنبه قشری و مواج دارد نمیتواند آنان را از خود خویششان به اندازه کفایت بیرون بیاورد. وقتی شخص هدف کاملا معینی نداشت، در بند مطلب مهمی نیست و در نتیجه بهیچوجه نمیتواند از سطح یک خودخواهی نسبةً ظریفانه بالاتر رود. بعکس کسیکه درگیر وظیفهای معین است، در هر یک از لحظات از طریق هزاران تکلیف اخلاق شغلی به یاد احساسات همبستگی مشترک میافتد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.