بریدهای از کتاب گاوخونی اثر جعفر مدرس صادقی
1404/3/5
صفحۀ 103
با خودم میگفتم که چون رودخانه توی شهر انحنا داشت، هی جلوی چشمم سبز میشد. ولی چطور میتوانستم خودم را گول بزنم؟ من تو این شهر بزرگ شده بودم. من تو این شهر و با همین انحنا بزرگ شده بودم. انحنا داشت ـ انحنای مختصری. نه اونقدر که شهر را دور بزند و تنگ توی بغلش بگیرد. کم کم داشت کفرم را در میآورد. هم توی خوابم بود، هم توی بیداریام. و دیدم چارهای به جز این ندارم که از دستش فرار کنم.
با خودم میگفتم که چون رودخانه توی شهر انحنا داشت، هی جلوی چشمم سبز میشد. ولی چطور میتوانستم خودم را گول بزنم؟ من تو این شهر بزرگ شده بودم. من تو این شهر و با همین انحنا بزرگ شده بودم. انحنا داشت ـ انحنای مختصری. نه اونقدر که شهر را دور بزند و تنگ توی بغلش بگیرد. کم کم داشت کفرم را در میآورد. هم توی خوابم بود، هم توی بیداریام. و دیدم چارهای به جز این ندارم که از دستش فرار کنم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.