بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 401

رفته بود اما خانه پر از او بود. به هرجا نگاه می‌کردم، می‌دیدمش و صدایش را می‌شنیدم که می‌گفت:"سالار شدی برای این روزها."

رفته بود اما خانه پر از او بود. به هرجا نگاه می‌کردم، می‌دیدمش و صدایش را می‌شنیدم که می‌گفت:"سالار شدی برای این روزها."

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.