بریدهای از کتاب خداحافظ گاری کوپر اثر رومن گاری
1403/11/24
صفحۀ 44
انسانیت آدم را یاد آن مردکه آل کاپون می،انداخت که چون یک بلیت بی مقصد در دست داشت میخواست به همۀ قطارها سوار .شود با عجله از یک قطار به قطار دیگر میپرید تا از بلیتی که خریده بود هر چه بیشتر استفاده بکند عاقبت این چکیده انسانیت سر از شاشگاه ایستگاه راه آهن زوریخ در آورده بود و خیال می کرد در دانمارک است. بیچاره چه بسا روزی هم برسد که مائو یا دوگل را در شاشگاه ایستگاه زوریخ پیدا بکنند که با یک بلیت نصف قیمت بی مقصد در انتظار رسیدن یک قطار سریع السیر تازه ای هستند که هنوز از خط خارج نشده باشد.
انسانیت آدم را یاد آن مردکه آل کاپون می،انداخت که چون یک بلیت بی مقصد در دست داشت میخواست به همۀ قطارها سوار .شود با عجله از یک قطار به قطار دیگر میپرید تا از بلیتی که خریده بود هر چه بیشتر استفاده بکند عاقبت این چکیده انسانیت سر از شاشگاه ایستگاه راه آهن زوریخ در آورده بود و خیال می کرد در دانمارک است. بیچاره چه بسا روزی هم برسد که مائو یا دوگل را در شاشگاه ایستگاه زوریخ پیدا بکنند که با یک بلیت نصف قیمت بی مقصد در انتظار رسیدن یک قطار سریع السیر تازه ای هستند که هنوز از خط خارج نشده باشد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.