بریده‌ای از کتاب عصیانگران اثر مریسا مایر

بیتـا

بیتـا

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 303

او همواره از آدم‌هایی که درجا خوابشان می‌برد، حیرت می‌کرد؛ انگار نه انگار که دنیا وجود داشت؛ انگار که هیچ بار و مسئولیتی بر روحشان سنگینی نمی‌کرد؛ انگار دل و جانشان در آرامش کامل بود.

او همواره از آدم‌هایی که درجا خوابشان می‌برد، حیرت می‌کرد؛ انگار نه انگار که دنیا وجود داشت؛ انگار که هیچ بار و مسئولیتی بر روحشان سنگینی نمی‌کرد؛ انگار دل و جانشان در آرامش کامل بود.

401

35

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.