بریدهای از کتاب روایت یک کودکی سخت اثر لیلیان زیلبرشتاین
1402/12/18
صفحۀ 140
گاهی اوقات، کودک بهخاطر احترامی که برای والدش قائل است -که ناشی از یک نگرش فرهنگی و طبیعی است- جرئت نمیکند به این فکر کند که بزرگترها هم اشتباه میکنند. او ترجیح میدهد فکر کند که خودش آدمبده است، و این چیزی است که یک آرامش درونی خیالی و یک احساس گناه هشیار در او به وجود میآورد، اما باعث میشود که این اتهامزنیها به والدینش غم و اندوهی در او به وجود نیاورد. اغلب کودک در برابر والد بدرفتار، جایگاه محافظتکنندهٔ او را کوچک نمیشمارد چون کودک نیاز حیاتی دارد که یک تصویر خوب از والدش داشته باشد. کودک قربانی بدرفتاری ممکن است در زندگی روانیاش تصویر خیلی دوستداشتنیای از والدش بسازد؛ تصویری که سادهلوحانه است و در آرمانیسازی والدش نقش دارد.
گاهی اوقات، کودک بهخاطر احترامی که برای والدش قائل است -که ناشی از یک نگرش فرهنگی و طبیعی است- جرئت نمیکند به این فکر کند که بزرگترها هم اشتباه میکنند. او ترجیح میدهد فکر کند که خودش آدمبده است، و این چیزی است که یک آرامش درونی خیالی و یک احساس گناه هشیار در او به وجود میآورد، اما باعث میشود که این اتهامزنیها به والدینش غم و اندوهی در او به وجود نیاورد. اغلب کودک در برابر والد بدرفتار، جایگاه محافظتکنندهٔ او را کوچک نمیشمارد چون کودک نیاز حیاتی دارد که یک تصویر خوب از والدش داشته باشد. کودک قربانی بدرفتاری ممکن است در زندگی روانیاش تصویر خیلی دوستداشتنیای از والدش بسازد؛ تصویری که سادهلوحانه است و در آرمانیسازی والدش نقش دارد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.