بریده‌ای از کتاب پرتگاه پشت پاشنه اثر مجید اسطیری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 83

تا توی محوطهٔ فرودگاه امام بودند، قهرمان‌های سینه‌سپرکرده بودند؛ اما همین که پایشان را از محوطه بیرون گذاشتند، با ناباوری دیدند که همان افغان‌های همیشگی هستند که می‌شود نادیده‌شان گرفت و مزاحم‌شان پنداشت.

تا توی محوطهٔ فرودگاه امام بودند، قهرمان‌های سینه‌سپرکرده بودند؛ اما همین که پایشان را از محوطه بیرون گذاشتند، با ناباوری دیدند که همان افغان‌های همیشگی هستند که می‌شود نادیده‌شان گرفت و مزاحم‌شان پنداشت.

61

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.