بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 158

«کار خصوصی با امام داریم!» تعجب کردیم. خیلی وحشت زده بودند. - «کارتان چیست؟» - «علیه امام، سحر و جادو شده. ممکن است ایشان مریض شده و مثل شمع آب شوند. آمده‌ایم دعا و ذکری به امام بدهیم تا سحر باطل شود». حرف آن دو نفر را باور نکردیم؛ ولی به خاطر عشقی که به امام داشتیم، با شنیدن این مطلب قلبمان تکان خورد. گفتیم لااقل قضیه را به خود امام بگوییم. وقتی به امام خبر دادیم، ایشان لبخندی زد و فرمود: «به آن‌ها بگویید من خودم باطل السحر هستم».

«کار خصوصی با امام داریم!» تعجب کردیم. خیلی وحشت زده بودند. - «کارتان چیست؟» - «علیه امام، سحر و جادو شده. ممکن است ایشان مریض شده و مثل شمع آب شوند. آمده‌ایم دعا و ذکری به امام بدهیم تا سحر باطل شود». حرف آن دو نفر را باور نکردیم؛ ولی به خاطر عشقی که به امام داشتیم، با شنیدن این مطلب قلبمان تکان خورد. گفتیم لااقل قضیه را به خود امام بگوییم. وقتی به امام خبر دادیم، ایشان لبخندی زد و فرمود: «به آن‌ها بگویید من خودم باطل السحر هستم».

12

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.